بسم اله الرحمن الرحیم

سلام

اول حرفم را با یكی از اشعار حافظ كه خیلی به آن علاقه دارم شروع می كنم

دردعشقی كشیده ام كه نپرس   زهرهجری چشیده ام كه مپرس

   گشته ام در جهان واخر كار     دلبری برگزیده ام كه نپرس

سوی من لب چه می گزی كه مگو    لب لعلی گزیدهام كه مپرس

خدایا! به جبهه قدم گذاشتم بلكه بتوانم به

 تو نزدیكتر شوم تا با این وسیله قدمی به طرف

 تو بر دارم مرا در این امر یاری فرما.

قصه شهید قصه عاشق و معشوقی است

كه در آتش عشق می‌سوزد قصه شهید

افسانه نیست بلكه واقعیت است كه پیامبران

 خدا به افراد بشر نوید داده اند كه امروز در

 جامعه اسلامی ایران ما عینیت پیدا كرده است.

بعد از اینكه از زیر قرآن رد شد به من گفت:

مادر مواظب بچه‌ها باشید، شاید برنگردم.

 با ناراحتی گفتم: این چه حرفیه كه می‌زنی

 گفت: مادر این راهی است كه ائمه به ما آموختند.

اما شما ای افراد بی‌تفاوت، حداقل در مقابل

 این همه شهید خجالت كشیده و از نق زدن

دست بر دارید و این قدر به فكر خو د و دنیای

 خود و آن خوش گذرانی چند روزه نباشید.

خدایا؛ امانت انقلاب اسلامی را كه خود به ما

ارزانی داشتی به دست صاحب اصلی‌اش

مهدی فاطمه(عج) برسان و این انقلاب را به انقلاب

 حضرتش متصل بگردان.

بارخدایا! توئی معبود من و آمدنم به جبهه

 نه به آن دلیل است كه مال و مقام و منصب

دنیوی نصیبم شود بلكه برای رضای تو ای تنها

امیدم آمدم.

ای كاش كه خداوند هزار جان به من داده بود و هر هزار جانم را فدای اسلام و انقلاب و فدای حسین ابن علی (ع)می‌كردم، تا انتقام خون این عزیزان را بگیرم. ان شاالله

قرار است امشب حمله شروع شود و شاید خدای بزرگ به این حقیر بی‌مقدار نیز رحمی نماید و آرزویم برآورده شود و شهادت را در آغوش بگیرم

به نقل از مادر شهید:

آخرین باری كه به مرخصی اومد مدام عكس می‌گرفتند و به بستگان سركشی می‌نمودند، به ایشان گفتم چقدر عكس می‌گیری، گفت بدرد شما می‌خورد یادگاری است.

این انقلاب همیشه و همه جا

مستدام و استوار به روند تكمیلی

خود ادامه خواهد داد و هر چیزی

كه در مقابل این انقلاب سد شود منهدم خواهد شد.

از هیج كوششی برای تحقق بخشیدن

 خط امام دریغ نورزید

 تا مهدی موعود (عج) با ظهورش

 جهان را پر از عدل و داد بنماید.